توهم زیبای من :] ۲
*مامانش که پشت در بوده*
مامانش: بچم روانی شد رفت الله اکبر
*برمیگرده آشپزخونه*
ا/ت: چی صدات کنم الان
کازوتورا: کازوتورا؟
ا/ت: نوچجچچچ فهیمدمممم کازو
کازوتورا: تشکر اصن
ا/ت: خب دیگه زر نزن میخام ادامه مانگامو بخونم
کازوتورا: منم بیاممم
ا/ت: باشه باشه
*ا/ت میره میشینه رو صندلی دوباره و کازوتورا میاد روی میزش میشینه و مانگارو از پشت ا/ت میخونه*
ا/ت: کازو مادرتو هیچینمیخوری؟
کازوتورا: نوچ
ا/ت: مطمعنی توهمی؟
کازوتورا: هعییی نابغه
*شب شده پرستاره چشمک بزن دوب... نه نه چیز یعنی ادامه فیک*
*کازوتورا راه میرفته پشت ا/ت*
*ا/ت میره سمت دسشویی تا صورتش بشوره و بره تو اتاقش بخابه و کازوتورا هم دنبالش راه میره مامان ا/ت هم نمیبینه کازوتورا رو یا صداش نمیشنوه*
ا/ت: میشه انقد دنبالم نیای *اروم*
کازوتورا: خب چیکارکنم؟
ا/ت : برو تو اتاق تا بیام خب
کازوتورا: نه مرسی
*ا/ت چپ چپ نگاش میکنه و صورتش میشوره و کازوتورا هم تو این حین کل خونه رو میگیرده*
*ا/ت میزه تو اتاقش*
ا/ت: کازو باید کجا بخابی؟
کازوتورا: به خاب نیا... راست میگی کجا بخابم؟
ا/ت: عمم
*ساعت ۱۲و نیم شب..*
ا/ت تو مغزش : من برای چی گزاشتم رو تختم بخابه؟ حالا چرا اینجوریییییی ...
دختر اروم باش توهمه توهمه توهمههه
*ا/ت مثل همیشه بادی پیلو کازوتورا رو بغل کرده بود و کازوتورا از پشت ا/ت بغل کرده بود. بنده خدا تا صبح از شدت تپش قلب و اره خابش نبرد*
●صبح ا/ت بلند میشه و لباس مدرسش میپوشه●
مامانش: دخترم بیا صبحونه بخور برو دیرت شده
ا/ت: باشه
*میاد نون تست با مربا برمیداره و میزاره تو دهنش و میره سمت در*
ا/ت: اریگاتو *با دهن پر*
*ا/ت کوله پشتیش درست میزاره و میره سمت مدرسش همچنان کازوتورا دنبالش راه افتاده*
کازوتورا: هرروز من باید باهات بیام؟
ا/ت: بیای که خوب میشه
ا/ت : راستی اونجا نمیتونم باهات حرف بزنم پس رو برگه مینویسم بخون یا نمیتو...
کازوتورا: باشه باشه فهمیدم
________
بچها راستیییی اینو یادم رفت بگم😂😭
کازوتورا ورژن که موهاش مثل عکسه نه اون قدیمیش که موز بوده🌚
مامانش: بچم روانی شد رفت الله اکبر
*برمیگرده آشپزخونه*
ا/ت: چی صدات کنم الان
کازوتورا: کازوتورا؟
ا/ت: نوچجچچچ فهیمدمممم کازو
کازوتورا: تشکر اصن
ا/ت: خب دیگه زر نزن میخام ادامه مانگامو بخونم
کازوتورا: منم بیاممم
ا/ت: باشه باشه
*ا/ت میره میشینه رو صندلی دوباره و کازوتورا میاد روی میزش میشینه و مانگارو از پشت ا/ت میخونه*
ا/ت: کازو مادرتو هیچینمیخوری؟
کازوتورا: نوچ
ا/ت: مطمعنی توهمی؟
کازوتورا: هعییی نابغه
*شب شده پرستاره چشمک بزن دوب... نه نه چیز یعنی ادامه فیک*
*کازوتورا راه میرفته پشت ا/ت*
*ا/ت میره سمت دسشویی تا صورتش بشوره و بره تو اتاقش بخابه و کازوتورا هم دنبالش راه میره مامان ا/ت هم نمیبینه کازوتورا رو یا صداش نمیشنوه*
ا/ت: میشه انقد دنبالم نیای *اروم*
کازوتورا: خب چیکارکنم؟
ا/ت : برو تو اتاق تا بیام خب
کازوتورا: نه مرسی
*ا/ت چپ چپ نگاش میکنه و صورتش میشوره و کازوتورا هم تو این حین کل خونه رو میگیرده*
*ا/ت میزه تو اتاقش*
ا/ت: کازو باید کجا بخابی؟
کازوتورا: به خاب نیا... راست میگی کجا بخابم؟
ا/ت: عمم
*ساعت ۱۲و نیم شب..*
ا/ت تو مغزش : من برای چی گزاشتم رو تختم بخابه؟ حالا چرا اینجوریییییی ...
دختر اروم باش توهمه توهمه توهمههه
*ا/ت مثل همیشه بادی پیلو کازوتورا رو بغل کرده بود و کازوتورا از پشت ا/ت بغل کرده بود. بنده خدا تا صبح از شدت تپش قلب و اره خابش نبرد*
●صبح ا/ت بلند میشه و لباس مدرسش میپوشه●
مامانش: دخترم بیا صبحونه بخور برو دیرت شده
ا/ت: باشه
*میاد نون تست با مربا برمیداره و میزاره تو دهنش و میره سمت در*
ا/ت: اریگاتو *با دهن پر*
*ا/ت کوله پشتیش درست میزاره و میره سمت مدرسش همچنان کازوتورا دنبالش راه افتاده*
کازوتورا: هرروز من باید باهات بیام؟
ا/ت: بیای که خوب میشه
ا/ت : راستی اونجا نمیتونم باهات حرف بزنم پس رو برگه مینویسم بخون یا نمیتو...
کازوتورا: باشه باشه فهمیدم
________
بچها راستیییی اینو یادم رفت بگم😂😭
کازوتورا ورژن که موهاش مثل عکسه نه اون قدیمیش که موز بوده🌚
۱۱.۴k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.